من منتظرلحظه دیدار شدم
یک عمر اسیرم و گرفتار شدم *** با اینکه نبوده ای کنارم اما ...
از ترس نبودن تو بیمار شدم *** من مرده ام و عشق تو احیایم کرد
با این همه صد مرتبه تکرار شدم *** خوابیدم و یک لحظه درون رویا
درمحضرتان دوباره بیدار شدم *** مست از می ناب قدحی بودم و باز
با دیدن جمکران چه هشیار شدم *** خالی شده جای تو میان شهرم
از شهر بدون تو چه بیزار شدم *** ای یوسف پیداشده برگرد که من
دیوانه و سرگشته به اجبار شدم ( پایان) (( فریدمحمدی ))